اعلام عيد فطر وظيفه حكومت يا مراجع؟

پيشوايان و رهبران دينى در جامعه اسلامى وظيفه هدايت و رهبرى امّت اسلامى را برعهده دارند. هدايت مردم معمولاً با راهنمايى‏ها و اوامر و نواهى كه از سوى آنان صادر مى‏شود انجام مى‏گيرد. رهبران دينى گاهى از آن جهت كه كارشناس فن و متخصص امر هستند اظهار نظر مى‏كنند و گاهى به عنوان رهبر و پيشواى امت، فرمان هايى صادر مى‏كنند.


پيامبر مكرم اسلام(ص) داراى هر دو بعد بودند، هم احكام شرعى الهى را بيان مى‏كردند هم دستورهاى اجتماعى سياسى، مانند فرمان جهاد و اعلام صلح صادر مى‏كردند. اين مسئله در مورد پيشوايان معصوم(ع) و نواب خاص آنان كه داراى هر دو جنبه (بيان احكام شرعى و صدور دستورهاى اجرائى، سياسى و اجتماعى) هستند نيز وجود دارد. يعنى همان طور كه بايد به دستورهاى شرعى آن بزرگواران عمل كرد، به فرامين اجتماعى و سياسى آنان نيز بايد گردن نهاد و از آنان متابعت كرد. اما اين امر در زمان غيبت كبرى كه فقهاى بزرگوار هدايت دينى و بيان احكام الهى را به عهده دارند، بعضاً با مشكلاتى همراه است. در اين عصر مردم در ابواب فقهى مختلف مثل نماز، روزه، حج، زكات، خمس و... وعموم عبادات و معاملات با مراجعه به فقها در جهت رفع تكليف و عمل به احكام شرعى اقدام مى‏كنند و در اين زمينه مشكل چندانى ندارند، مشكل مردم در پاره‏اى مسائل اجتماعى ـ سياسى مانند اقامه حدود الهى، اقامه نماز جمعه و عيد، اعلام جهاد و صلح، اخذ وجوهات شرعيه، تشكيل حكومت ودهها مسئله اجتماعى ـ سياسى ديگر است. برخى فكر مى‏كنند اين امور همچون احكام شرعى فقهى، با تقليد از يكى از مراجع تقليد حل مى‏شود. اما آيا مسائلى چون اعلام روز اول ماه مبارك رمضان و روز عيد فطر و روز عيد قربان و... همچون وجوب نماز و بيان احكام فقهى است؟ و اصولاً آيا مسائل سياسى ـ اجتماعى اسلام كه عمدتاً مربوط به تشكيل حكومت و از شئونات حاكم اسلامى است قابل تقليد است؟ اين جاست كه مسئله تفكيك ميان رهبرى سياسى مذهبى با مرجعيت تقليد مطرح مى‏شود.


وظيفه مردم در قبال برخى مسائل دينى با ابهام روبروست! يكى از اين مسائل، مسئله اعلام رؤيت هلال در ابتداء ماه مبارك رمضان و يا اعلام عيد فطر است. مردم واقعاً نمى‏دانند در اين مسئله به مراجع تقليد مراجعه كنند يا از رهبر سياسى مذهبى و حاكم شرع اطاعت كنند.


براى پاسخ به اين پرسش، بايد معيارها و شرح وظايف و حوزه كارى مرجعيت تقليد و حكومت اسلامى را بشناسيم، آنگاه ببينيم مسئله حكم به ثبوت رؤيت هلال و اعلام عيد با كداميك از اين ويژگى‏ها سازگارى دارد. در اين راستا، توجه به نكات ذيل ضرورى است:


1. ادله وجوب تقليد از فقهاء از باب رجوع جاهل به عالم است كه فقط در محدوده بيان احكام شرعى فقهى اعتبار دارد و شامل موضوعات احكام نيست، زيرا تشخيص موضوع با خود مكلف است و تقليد در آن جايز نيست و چون ثبوت رؤيت هلال از موضوعات است قابل تقليد نيست.


2. در علم فقه، نظر فقيه و مرجع تقليد، از موارد و معيارهاى اثبات رؤيت هلال ذكر نگرديده و آثار شرعى بر قول فقيه و مرجع تقليد (بما هو فقيه و مفتى) مترتب نشده است.


3. صدور حكم حكومتى جزء اختيارات و وظايف حاكم شرع اسلامى است و صدور اين گونه احكام و اوامر در موضوعات، حجيت شرعى دارد و لازم الاتباع است. علاوه بر آنكه در اين خصوص، حكم حاكم از موارد اثبات كننده حكم شرعى و طريقه ثبوت رؤيت هلال نيز شمرده شده است. لذا اعلام ثبوت رؤيت هلال و اعلام عيد منحصراً از اختيارات حاكم شرع و رهبرى سياسى مذهبى است.


4. صدور حكم حكومتى نمى‏تواند داراى تكثّر و اختلاف باشد، از اين رو از شؤون حاكم اسلامى است. بر خلاف احكام شرعى فقهى كه قابل تكثّر و محل ابراز آراء و نظرات مختلف است.


5. مردد بودن اول ماه رمضان و عيد فطر در چند روز موجب هرج و مرج و سرگردانى مؤمنين و اختلال درنظام جامعه شيعه مى‏گردد.


6. ممكن است بعضى ادعا كنند چون مورد ثبوت رؤيت هلال ماه شوال نظير موارد دوران امر بين المحذورين است يعنى يا رؤيت هلال و عيد ثابت است كه وجوب افطار را به دنبال دارد و از موارد امر به معروف (وجوب افطار) خواهد بود و يا رؤيت هلال و عيد ثابت نيست و حرمت افطار را به دنبال خواهد داشت و از مواردنهى از منكر (حرمت افطار) خواهد بود، در نتيجه بر مجتهدين و مراجع تقليد از باب امر به معروف و نهى از منكر لازم و واجب است كه در اين مسأله دخالت و اظهار نظر كنند. ولى اين شبهه با اندك دقتى بر طرف مى‏شود. چون امر به معروف و نهى از منكر در جايى است كه معروف و منكر قطعى و مسلم باشند، تا بتوان به آن امر يا از آن نهى كرد وادله وجوب امر به معروف و نهى از منكر شامل مورد بحث كه غالباً مقطوع الوجوب و الحرمة نيست و اصل وجوب و حرمت آن مشكوك است نمى‏شود. مضافاً بر اين كه در اين صورت بايد همه مردم در مسئله ثبوت رؤيت هلال دخالت كنند، چون امر به معروف بر همه مسلمانان واجب است. به علاوه همچنان كه گفتيم ثبوت هلال از موضوعات است و در موارد اشتباه در اين گونه موضوعات ـ در صورتى كه علم به حكم شرعى وجود داشته باشد ـ لازم نيست اشتباه و غفلت او را گوشزد كرد.


7. از آنجا كه مردم گمان مى‏كنند اين مسئله تقليدى است، به مراجع عاليقدر مراجعه مى‏كنند، در حالى كه واقعاً اين گونه نيست لذا سكوت در برابر اين مسئله به دليل اغراء به جهل روا نيست و بايستى مردم را آگاه كرد.


8. در اين مسئله بين فقيهانى كه قايل به اتحاد آفاق هستند و غير آنان، تفاوتى نيست زيرا بنابراين قول فقط محدوده رؤيت هلال گسترده‏تر مى‏گردد. خلاصه اين كه باتوجه به معيارها و ويژگيهايى كه در مسئله ثبوت رؤيت هلال و اعلام عيد وجود دارد، اين امر از اختيارات انحصارى حاكم شرع و رهبرى سياسى مذهبى است.

محمدتقى حائري

گزارشی از مواضع مراجع تقلید پیرامون عید فطر امسال و ..

تقریباً رساله اکثر مراجع بزرگوار را دیدم. همگی گفته بودند یا باید برایشخص اثبات شود (از هر طریقی) و یا اگر حاکم شرع حکم کرد باید به آن عملکرد (البته آیه الله سیستانی دومی را قبول ندارند و صریحاً می گویند:م1740:اول ماه به حكم حاكم شرع ثابت نمى شود  و رعایت احتیاط اولى است و آیه الله وحید هم می گوید که ثبوت اول ماه به حکم حاکم شرع محل اشکال است.) لینک مطلب در سایتهای آیات عظام امام خمینی (ره)، امام خامنه ای (مد ظله العالی)،  مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، سیستانی، وحید خراسانی. (رساله آقای بهجت را هم که دیدم قول مشهور را بیان کرده بود و ایشان حکم حاکم را قبول داشتند.) دو مسئله زیر تقریباً در تمام رساله ها مثل هم بود که من اینجا از رساله امام خمینی (ره) نقل می کنم:

۱۷۳۰- اول ماه به پنج چیز ثابت مى‏شود: اول: آنكه خود انسان ماه را ببیند. دوم: عده‏اى كه از گفته آنان یقین پیدا مى‏شود بگویند ماه را دیده‏ایم. و همچنین است هر چیزى كه به واسطه آن یقین پیدا شود. سوم: دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را دیده‏ایم، ولى اگر صفت ماه را بر خلاف یكدیگر بگویند، یا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل این كه بگویند داخل دایره ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمى‏شود. اما اگر در تشخیص بعضى خصوصیات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه یكى بگوید ماه بلند بود و دیگرى بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت مى‏شود. چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت مى‏شود، و سى روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه شوال ثابت مى‏شود. پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است.

١٧٣١-  اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است، كسى هم كه تقلید او را نمى‏كند،باید به حكم او عمل نماید، ولى كسى كه مى‏داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى‏تواند به حكم او عمل نماید.

هیچ کدام، تقلید را ذکر نکرده بودند. حال سوال پیش می آید که در این صورت چرا خودشان نه تنها به حکم حاکم شرع عمل نمی کنند،بلکه نظر خود را برای مقلدانشان اعلام می نمایند؟

دو حالت دارد: یا حاکم شرع را قبول ندارند (که برخی مثل یوسف صانعی و حسنعلی منتظری اینگونه اند)  و  یا می دانند که او اشتباه کرده است که فتوای همه آقایان در این دومی ایناست که باید به یقین خود که قائدتاً خلاف نظر حاکم است عملنمایند. اما باید توجه داشت که حتی مقلدین آنها نمی توانند به صرف اعلام آنها، به آن عمل کنند بلکه باید به اطمینان و یقین برسند.

آقای علوی هم حرف جالبی می زد. ایشان می گفتند هر کدام از مراجع حکم به عید بودن روزی بکنند، بقیه تبعیت می کنند، زیرا آنکه ندیده نمی تواند بگوید که چون من ندیدم پس فردا عید نیست، چون ندیدن دلیل بر نبودن نیست.

چند استفتاء از اجوبه الاستفتائات آقا:

س 836: اگر هلال ماه شوال در یك شهر دیده نشود، ولى تلویزیون و رادیو از حلول آن خبر دهند، آیا كافى است یا تحقیق بیشترى واجب است؟

اگر مفید اطمینان به ثبوت هلال گردد یا صدور حكم به هلال از طرف ولى فقیه باشد، كافى است و نیازى به تحقیق نیست.

س 841: اگر بین علماىیك شهر راجع به ثبوت هلال یا عدم آن اختلاف رخ دهد و عدالت آنها هم نزدمكلّف ثابت بوده و به دقت همه آنها در استدلال خود مطمئن باشد، وظیفه واجبمكلّف چیست؟

اگر اختلاف دو بیّنه بهصورت نفى و اثبات باشد، یعنى یكى مدعى ثبوت هلال و دیگرى مدعى عدم ثبوت آنباشد، این اختلاف موجب تعارض دو بینه و تساقط هر دو است، و وظیفه مكلّفاین است كه هر دو نظر را كنار گذاشته و درباره افطار كردن یا روزه گرفتنبه آنچه كه مقتضاى اصل است، عمل نماید. ولى اگر بین ثبوت هلال و عدم علمبه ثبوت آن اختلاف داشته باشند، به این صورت كه بعضى از آنها مدعى رؤیتهلال باشند و بعضى دیگر مدعى عدم مشاهده آن، قول كسانى كه مدعى رؤیت هلالهستند، در صورت عادل بودن، حجت شرعى براى مكلّف است و باید از آن متابعتكند، و همچنین اگر حاكم شرعى حكم به ثبوت هلال نماید، حكم وى حجت شرعىبراى همه مكلفین است و باید از آن پیروى كنند.

س 842: اگر شخصى هلال ماه را ببیند و بداند كه رؤیت هلال براى حاكم شرع شهراو به هر علتى ممكن نیست، آیا او مكلّف است كه رؤیت هلال را به حاكم اطلاعدهد؟

اعلام بر او واجب نیست مگر آنكه ترك آن مفسده داشته باشد.

س 843: همانگونه كه مى‏دانید اكثر فقهاى بزرگوار پنج راه براى ثبوت اول ماهشوال در رساله‏هاى عملیه خود بیان كرده‏اند كه ثبوت نزد حاكم شرع در ضمنآنها نیست، بنابراین چگونه بیشتر مؤمنین به مجرد ثبوت اول ماه شوال نزدمراجع، روزه خود را افطار مى‏كنند؟ شخصى كه از این راه اطمینان به ثبوتهلال پیدا نمى‏كند، چه تكلیفى دارد؟

تاحاكم حكم به رؤیت هلال نكرده، مجرد ثبوت هلال نزد او، براى تبعیّت دیگراناز وى كافى نیست، مگر آنكه اطمینان به ثبوت هلال حاصل نمایند.



اصولاً رویت هلال یک «موضوع» است و امری تقلیدی نیست که نظر مراجع در آن شرط باشد، اما با توجه به اختلاف فتاوای مراجع در نحوه ی رویت هلال (جواز استفاده از تلسکوپ، شرط بودن اتحاد افق، و زمان رویت هلال) طبعاً اثرات آن به تشخیص موضوع هم منتقل می شود. البته مسئله ی اساسی تری هم مطرح است که در این مقاله از مجله ی فقه اهلبیت (ع) به آن اشاره شده: اعلام عید فطر وظیفه حكومت یا مراجع؟

اولین نکته ی جالب، متن اطلاعیه ی دفتر آقا ست که ساعت 22:30 روز شنبه صادر شده است. توجه کنید:
رؤیت هلال ماه شوال‌المكرّم... برای رهبر معظّم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای مد‌ظلّه‌العالی محرز گردیده و معظّمٌ له حكم به عید فطر بودن فردا یكشنبه 29/شهریور/1388 فرمودند.
یادم نمی آید سال های قبل آقا "حکم" کرده باشند. تا آنجا که می دانم در همه ی موضوعات حکم کردن ایشان (نه صرفاً اعلام احراز رویت هلال) برای تمام مقلدین دیگر مراجع و حتی خود مراجع دیگر، الزام آور می شود. به صورت خاص در استفتائات رویت هلال که سایت آقا منتشر کرده، در جواب استفتاء 841 پیرامون اختلاف علما در رویت هلال آمده است:
اگر حاكم شرعى حكم به ثبوت هلال نماید، حكم وى حجت شرعى براى همه مكلفین است و باید از آن پیروى كنند. (امام هم در مسئله ی 1731 شان هم همین نظر را دارند).
ماجرای تحریم استعمال توتون و تنباکو هم که معروف است. وقتی مرحوم میرزای شیرازی "حکم" کردند به تحریم، حکومت قاجار سعی کرد دیگر مراجع طراز اول وقت -که طبق فتوای خودشان قائل به حرمت استعمال توتون و تنباکو نبودند- فتوای خودشان را اعلام کنند. اما همه گفتند وقتی میرزا حکم کرده، حکم او برای ما هم نافذ است.

به وب سایت های مراجع مراجعه می کنم. در واقع آقایانی که معروف به مرجعیت اند. قبل از ذکر ادامه ی ماجرا، یک نکته ای را ذکر کنم. می دانید مرجعیت و القاب آیت الله و آیت الله العظمی مثل مدارک تحصیلی دانشگاهی نیست! از میان مجتهدین جائز التقلید یک عده که مردم به آنها مراجعه کنند، معروف می شوند به مرجع. آقا در بیانات خواندنی و مهمی که بعد از رحلت آیت الله اراکی داشتند، گفته بودند: «اگر شما امروز به قم بروید، حداقل صدنفر را مى‏ توانید پیدا كنید كه مى ‏شود اسم شان را فهرست كرد و گفت این آقایان جایزالتّقلیدند. علماى شایسته مرجعیت، حداقل صد نفرند».

از آقایانی که معروف به مرجعیت اند، نظر 11 نفر دیگر -جز آقا- را پیگیری کردم.
آقای جوادی آملی در سایت شان امروز را عید اعلام کرده بود. آقای مظاهری هم که امروز در اصفهان خودشان نماز عید را اقامه کرده بودند. آقایان موسوی اردبیلی و صانعی هم در سایت شان دوشنبه را عید اعلام کرده بودند. سایت آقای لطف الله صافی گلپایگانی هم اعلام کرده بود که هنوز رویت هلال بر ایشان محرز نشده، و اگر بشود در سایت اعلام می کنند.
در سایت آقایان مکارم، سیستانی، وحید خراسانی، و علی صافی گلپایگانی (وارث مرحوم آ.بهجت) هم چیزی اعلام نشده است. سایت آقای نوری همدانی هم خراب است.

تماس گرفتم با دفتر آقای لطف الله صافی گلپایگانی.
- طبق نظر آقای صافی امروز عید نیست؟
- نه. بر ایشان محرز نشده.
- ببخشید، این که آقای خامنه ای حکم به عید بودن کرده اند، لازم نیست مقلدین آقای صافی و دیگر مراجع هم پیروی کنند؟
- خیر. توجه کنید؛ این در صورتی بود که ایشان حکم می کردند. بله، در آن صورت همه ی مقلدین و حتی خود آقایان مراجع هم باید پیروی می کردند. اما این که اعلام عید کنند، کفایت نمی کند.
- ایشان حکم کرده اند. من اطلاعیه ی دفتر آیت الله خامنه ای را از روی سایت شان خدمت تان بخوانم...
- (ایشان با تعجب : ) گوشی دست تان بروم از آقا سوال کنم. (بعد از چند دقیقه : ) آقا تشریف نداشتند. شما از دفتر دیگر مراجع بپرسید، چون آنها هم عید اعلام نکرده اند.

با دفتر آقای سیستانی تماس می گیرم. می گویند «از نظر ایشان امروز عید نیست». تکلیف حکم آقا را می پرسم. می گویند «در هر حال نظر ایشان همان است که گفتیم». دفتر آقای علی صافی گلپایگانی هم همین جواب را می دهند.
دفتر آقای وحید خراسانی هم می گویند امروز عید نیست. و در جواب پرسش از نظر ایشان درباره ی حکم آقا، می گویند «از نظر آقای وحید، حکم حاکم شرع بر دیگر مراجع و مقلدین شان نافذ نیست. مرحوم آقای خویی هم همین نظر را داشتند. نافذ بودن حکم حاکم شرع، نظر بعضی مراجع مثل امام و رهبری است».
اما دفتر آقای نوری همدانی جواب می دهد «وقتی اعلام شده عید است، عید است دیگر!».
تماس با دفتر آقای مکارم شیرازی میسر نمی شود. سایت اینترنتی ایشان هم گرچه خبری در تأیید یا رد عید نمی زند، اما از ظهر، در قسمت تقویم روزش -در صفحه اصلی- «عید فطر» را به عنوان مناسبت امروز درج می کند. پسر ایشان هم در مصاحبه ای همین موضع مبهم را حفظ کرد که البته از سیاق صحبت ایشان به نظر می رسد که از نظرشان امروز عید نیست.
سایت مرحوم آ.فاضل لنکرانی هم اعلام کرد «بر طبق مبانی فقهی مرجع راحل حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی رضوان الله علیه روز یکشنبه عید سعید فطر می باشد».

قصدم ارائه ی گزارش بود، نه جمع بندی و نتیجه گیری. اما وقتی به جمع بندی نظرات آقایان توجه می کنم، یک نکته ی جالبی توجه ام را جلب می کند؛ مطابق آنچه ذکر شد، مراجع فوق الذکر را در سه دسته می توان ذکر کرد:
1- آقایان صانعی و موسوی اردبیلی.
2- آقایان سیستانی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، لطف الله و علی صافی گلپایگانی.
3- آقایان خامنه ای، جوادی آملی، مظاهری، نوری همدانی، فاضل لنکرانی.
اگر از دسته ی اول صرف نظر کنیم (و مواضع آن ها را ناشی از موضوع دیگری بدانیم) -که صرف نظری منطقی است-، سایه ی سنگین امام (ره) است که به طرز روشنی احساس می شود. دسته ی سوم همه شاگردان امام هستند، و دسته ی دوم همه شاگردان امام نیستند. به نظر می رسد تفکیکی که مشاهده می شود، بیش از این که به اختلافات جزئی فقهی، و اختلاف گزارش های هیئت های رویت هلال مراجع، مربوط باشد، به اختلاف نگاه در موضوعات اساسی تر مربوط است.

افسوس که تا پلک زدیم، دیدیم گذشت ماه مهمانی و رفت ایام مهربانی.

 

افسوس که تا پلک زدیم، دیدیم گذشت ماه مهمانی و رفت ایام مهربانی.

افسوس که دست مان نرسیده به جام های شراب حوریان زیبا رویت، و ماندیم در حسرت یک جرعه مستی.

افسوس که گذشت، شب های قدر و گریه های بسیار و نیایش های پربار و نگاه های سرشار.

افسوس و صد افسوس که از دست دادیم چون هر سال

 ”  افسوس که در گردابی گرفتار شدیم که به نظرمان بهشتی زیبا بود ...  “  

این ماه را کاش می شد بار دیگر به گذشته بر می گشتیم و از فرصت سوزی های بی شرمانه مان دست بر می داشتیم.

افسوس که قدر فرصت ها را ندانستیم و بندگی را از یاد بردیم و در راه سرکشی دویدیم و به پشت سر خویش نظر نیفکندیم و لحظه ای خود را به اندیشیدن دعوت نکردیم و گستاخانه

 ”  افسوس که قدر فرصت ها را ندانستیم و بندگی را از یاد بردیم و در راه سرکشی دویدیم ...  “

بر اندیشه مان پای فشردیم و از شیطان پیروی کردیم و جهل مان را نادیده و آگاهی را ندیده گرفتیم و نور خدا را به جا نیاوردیم.

افسوس که در گردابی گرفتار شدیم که به نظرمان بهشتی زیبا بود و در چاهی اسیر شدیم که به چشم مان دالان بهشت.

افسوس که بر این باور بودیم که وقت برای توبه بسیار است و توبه کردن ساده.

افسوس که دل به خاک بستیم، در حالی که از یاد بردیم، خاکیان را برای افلاک آفریدند.

افسوس و صد افسوس که از دست رفت، فرصت های بهروزی و پیروزی و همه امید ما، به رمضانی دیگر است، ماهی که بیش از ما، منتظر است از راه فرا رسد تا دست ما را بگیرد و سوی آسمان کشد.

 

روز قدس روز حمایت از مردم فلسطین

برای دیدن تصاویر در ابعاد بزرگتر روی تصاویر کلیک کنید

تو همچنان چون تکّه سنگی، محکم بایست؛ سرد و خشن. که سرنوشت زمین‏های الخلیل، این گونه رقم خورده است. بگذار با چکمه‏هایشان، بر صورت تکه پاره‏ات بکوبند.
بگذار شلاق‏های تعصب و جهلشان، رسواتر از همیشه، بر درخت‏های زیتونت فرود آیند.
فلسطین یعنی همین...

فلسطین یعنی همین. یعنی تکه تکه جنازه‏ها را در خود فرو خوردن و دم بر نیاوردن، قطره قطره ریشه‏های سست حیات را با خون فرزندان آب دادن و دم بر نیاوردن.
فلسطین یعنی سنگ، یعنی مشت، یعنی درد، یعنی خشم.
پس ای زمین سرخ! شکوه نکن، که سرنوشت شاخه‏های زیتون را شکسته رقم زدند. صبور باش!
تو همچنان مثل تکه سنگی سخت، محکم بایست و فراموش نکن که دست‏های کودکان جنین، هرگاه که از سلاح سرد خالی می‏شوند، یک تکه از تو را می‏خوانند.
از هم فرو نپاش که حرارت خون الدوره‏ها. قلب بیت‏المقدس را گرم نگاه خواهد داشت و نخواهد گذاشت خون کودکان بی‏گناه، بر دیوارهای زخمی شهر خشک شود.

پس ذره‏ای شکوه نکن که: «اِنَّ اللّه‏َ مَعَ الصّابِرِینَ».

ویژه ماه مبارک رمضان

پرواز در محراب (ویژه شهادت امام علی علیه‏السلام)

 

باور نمي كنم كه شمشيري پركينه، اقيانوسي را توان شكافتن داشته باشد. باور نمي كنم كه ضربتي نفاق آميز، خورشيد را از نورانيت اندارد. و امشب سرخ ترين پرواز نماز، از رواق خون گرفته محراب بندگي است. شب جان سوزترين ناله هاي نخلستان!

تهدمت و الله اركان الهدي و انطمست اعلام التقي و انفصمت العروة الوثقي قتل ابن عم المصطفي ... (نداي آسماني)

 

امشب، شب فرو چکیدن قطره قطره دل هاست، شب گریه ستاره هاست. امشب، زمین سیاه پوش غمی سرخ است و فردا، جاری ناله در همه سو پیداست. امشب دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بر بسته است، و فردا توفان سهمناک حادثه‏ای تلخ، دل‏های مؤمنان خدا را سخت می‏لرزاند. فردا پرندگان آسمان، پروازی سیاه می‏کنند، پروانه‏ها به گل‏ها تسلیت می‏گویند و قاصدک‏ها، دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمی‏کنند. فردا، همه جا و همه چیز به رنگ عزاست.

این همه در سوگ و ماتم «مرتضی» است؛ او که آسمانی‏ترین عاشق حق بود و از ردای معطرش، ایمان می‏چکید و در نگاهش آفتاب می‏خندید. مکه از او شرف گرفت و مدینه به او افتخار می‏کرد. برکت دستان مبارکش، پایگاه توحید را از لوث بتان پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی او شکست. ذوالفقارش، فقرات ایثار و عشق را راست نگه می‏داشت. او محور حق بود و مدار ایمان و شمشیری که بر فرق مطهرش فرود آمد، جهان را سوزاند و عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما درد و ماتم ریخت.

علي عليه السلام رو بسوي مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بيدار نمود و سپس بمحراب رفت و بنماز نافله صبح ايستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشير زهر آلود در حاليكه فرياد ميزد لله الحكم لا لك يا علي ضربتي بسر مبارك آنحضرت فرود آورد (2) و شمشير او بر محلي كه سابقا شمشير عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مباركش را تا پيشاني شكافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگريختند.

خون از سر مبارك علي عليه السلام جاري شد و محاسن شريفش را رنگين نمود و در آنحال فرمود :

بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله فزت و رب الكعبة.

(سوگند بپروردگار كعبه كه رستگار شدم) و سپس اين آيه شريفه را تلاوت نمود:

منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخري.
(شما را از خاك آفريديم و بخاك بر ميگردانيم و بار ديگر از خاك مبعوث‏تان ميكنيم)

 

و شنيده شد كه در آنوقت جبرئيل ميان زمين و آسمان ندا داد و گفت:
تهدمت و الله اركان الهدي و انطمست اعلام التقي و انفصمت العروة الوثقي قتل ابن عم المصطفي قتل علي المرتضي قتله اشقي الاشقياء.

(بخدا سوگند ستونهاي هدايت در هم شكست و نشانه‏هاي تقوي محو شد و دستاويز محكمي كه ميان خالق و مخلوق بود گسيخته گرديد پسر عم مصطفي صلي الله عليه و آله كشته شد،علي مرتضي بشهادت رسيد و بدبخت‏ترين اشقياء او را شهيد نمود .)

علی (ع) یعنی تمام آفرینش

گویند علی (ع) را که خدا بود ، نبود

گویند که از خدا جدا بود ، نبود

من در عجبم میان این بود و نبود

این بود چه بودی است که هم بود و نبود !!!!!

                                                               

 مقام حضرت علي‌(ع) از زبان نبي اكرم(ص)

پيامبر عاليقدر اسلام(ص) مي‌فرمايد:
مَنْ ارادَ أنْ يَنْظُر الي نوحَ في تَقْواهْ
وَ الي ابراهيمَ في حِلْمِهْ ,
وَ الي موسي في هَيْلتِهْ ,
و الي عيسي في عِبادَتِه ,
فَلْيَنْظُرَ الي عَليِّ بن ابيطالب   (بحارالانوار ج39 / ص35 )
هركسي بخواهد به تقواي نوح(ع) بنگرد,
و نيز به حلم و بردباري ابراهيم(ع) بنگرد,
و نيز به هيبت و شكوه موسي(ع) بنگرد,
و نيز به عبادت عيسي(ع) بنگرد, بايد آن شرائط را فقط در شخصيت والاي علي‌بن ابيطالب جستجو كند.

ايمان حضرت علي(ع) از زبان نبي اكرم(ص)

نبي مكرم اسلام(ص) مي‌فرمايند: لَو انَّ السَّماواتِ وَالاَرضِ وُضِعَتْ في كَفَّةٍ وَ وُضِعَ ايمانُ عليٍّ في كَفَةٍ لَرَجَحَ ايمانُ علي(ع)
هر آينه اگر همه آسمانها و زمين در كفه‌اي از ترازو و ايمان علي(ع) در كفه‌ ديگرش گذاشته شود, حتماً كفه ايمان علي(ع) سنگين‌تر خواهد بود.

 علم حضرت علي(ع) از زبان نبي اكرم(ص)

پيامبر خدا(ص) فرموده: انا مدينة العلم و عليٌّ بابها  ينابيع‌المودة ج1 / ص 85
من شهر علم و علي دروازه‌ي آن است.

 شهادت

وقتي كه عبدالرحمان بن ملجم مرادي صبح روز 19 ماه رمضان در محراب مسجد كوفه ضربت شمشيرش را بر فرق اميرمؤمنان علي(ع) در هنگام نماز فرود آورد و آنحضرت در خاك و خون غلطيد و فرمود:
بسم‌الله وباالله و علي ملة رسول‌الله فزت و رب‌الكعبه ( منتهي‌الامال ج1 / ص 174)
به خداي كعبه رستگار شدم, آنگاه از خاك محراب برمي‌داشت و بر فرق سرش مي‌ريخت و مي‌فرمود:
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرت  ( طه / 55)  
ما شما را از خاك آفريديم و در آن باز بازمي‌گرديم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مي‌آوريم.
مردم كوفه به سر وصورت خود مي‌زدند و فرياد و اعلياه سر مي‌دادند, جبرئيل هم در ميان زمين و آسمان فرياد برآورد و مي‌گفت: تَهَدَّمَتْ وَاللهِ اركانُ الْهُدي وَانْفَصَمَتْ العْرُوَةُ الْوُثقي, قُتِلَ ابْنُ عَمَّ الْمُصْطَفي, قُتِلَ عليٌّ الْمُرتَضي 
منتهي‌الامال ج1 / ص 174
به خدا پايه‌هاي هدايت فروريخت و ديواره‌ي عروة الوثقي (دژ پولادين آيين خدا) در هم شكست و پسرعموي محمد مصطفي به قتل رسيد, علي مرتضي به شهادت رسيد.

 

هان اي زمينيان، با علي چه کردند؟

 

آن شب تنهاترين شب کوفه بود و خسوفي ترين شب تاريخ، چند پاره ابر تيره و سياه بر شهر کوفه سايه انداخته بود. روحي الهي در سکوت غمگين شب به پرواز ملکوت درآمده بود. مرغابي ها غمگينانه ترين آوازها را به گلوي شب ريخته بودند، زمين از اين فاجعه مي لرزيد و ستونهاي مسجد کوفه مرثيه سر داده بودند. علي(ع) آن مرد عدالت، در بستر شهادت آرميده بود، عرشيان نگران اين صحنه با يکديگر نجوا مي کردند. محراب کوفه در سکوتي غنوده بود. بيوه زنان و طفلان بي پدر، درغبار سنگين آن لحظه هاي جان فرسا ديده ها را بر در دوخته و منتظر باز شدن آن با دستان يتيم نواز مولايشان بودند که باز هم پدر و پناهشان بيايد و برايشان قوت شبانه بياورد. آري شانه هاي زخمي علي(ع) به انبان نان و خرما الفتي ديرينه داشت و ايتام و بي پناهان با طنين گامهاي او مانوس بودند. هان اي زمينيان با علي چه کردند...؟اين سوالي بود که آسمانيان از اهل زمين مي پرسيدند شب مي رفت تا به صبح برسد که ناگهان حزن انگيزترين فريادها از خانه علي(ع) برخاست. کوفه درميان دستان آکنده از شرمش، مردمي از تبار عرشيان را با فرق شکافته به عرشيان تقديم مي کرد. تاريخ هم از عمق اين فاجعه تام مي گريست و خطاب به زمينيان مي گفت...؟ اي مردم با تجسم عدالت چه کرديد؟ ننگتان باد که با وسوسه هاي شيطاني، دستان خود را به خون بهترين انسان آلوديد... آيا نينديشيد که زمين، لحظه هاي بدون علي(ع) را چگونه سر کند؟ شب بدون مناجات علي(ع) چگونه سحر کند؟نفرين بر آن دستان مظلوم کش که خاک نشينان را باز هم بر خاک نشاندند و زخمي عميق در سينه درد آلود تاريخ بشر نشاندند، زخمي که با هيچ مرهمي التيام نمي يابد.

شب قدر است اگر قدرش بدانی

شب قدر یعنی شب نزول قرآن بر قلب هایی که سالها گــدایی مــعبود را کرده اکنون امید به کـــرم او دارد.
یعنی پشت پا زدن به هرآنچه مانع رسیدن به جمال اوست. و خون دل خوردن. یعنی کسب عــــــلم و معارف حقه و در مراحل بعدی شهود معقولات و معارف. که بالاترین حقیقت در عالم هستی قرآن است و جـــــامع تمام علوم. به شرط آنکه شرط « لا یمسه الا المطهرون » را برای جان هایمان رعایت کنیم و شجره وجودمان را دست استاد به مقصد رسیده بدهیم آنوقت می شویم صورت کتبیه قرآن که مــــقام اکمل آن را پـــیامبر و حضرت امیر دارند همانطور که عالم صورت عینیه قرآن است. و عمده در این مسائل اخــــلاص در عمل است برای تجلی اسماء و صفات در دل سالک که مسائل ناچیز متافیزیکی را قدرت سیر این مسائل ثقیل را نیست.

در لیالی پر عظمت قدر اگر سر سجّاده سبز ، دل مهربانتان لرزید و قطره اشکی گوشه ی چشمان پاکتان را نمناک کرد ، در گوشه ای از خلوت علوی خویش به یاد همه محتاجان و ملتمسین دعا ، بیمارانی که تمام امیدشان به این شب هاست  ، بخصوص این عبد عاصی هم دستی بر آسمان بلند کنید شاید خدا به حرمت نفس آسمانی فرشته های زمینی اش گوشه چشمی هم بر ما داشته باشد .

التماس دعا... بیابانی تشنه باران

شب سرنوشت است شب‏های قدر

چه شبی است امشب!

امشب چه شبی است؛ شب خوبی‏ها، نیکی‏ها، زیبایی‏ها؛ شب بیداری؛ شب راز و نیاز. امشب چشم‏هایم را برهم نمی‏نهم و با تنها معبودم سخن می‏گویم. تنها با او واگویه می‏کنم دردهای دلم را! او را می‏خوانم و از درگاهش اجابت نمیازهایم را می‏طلبم. امشب چه شبی است؛ ملایک دسته دسته به یمن و بزرگی این شب بر زمین می‏آیند تا چشمان خسته و خیس شب زنده‏داران را با گلاب بهشتی بشویند. آنان می‏آیند تا غبار خطا و گناه را با عطر فردوس از دل‏ها بزدایند. امشب چه شبی است؛ شب گردش فرشتگان گرداگرد حجت الهی؛ شب بخشودن، شب تقدیر و چه زیباست امشب!

امشب، شب گریه است. شب اشک است. اشک، شبنم وار فرو می‏ریزد تا آبروی از دست رفته را باز گرداند. خدا امشب مهربان‏تر از همیشه است. او به این اشک‏های ناچیز توجه می‏کند و به آنها پاداش می‏دهد. این اشک و قطره‏های ناچیز آتشی را که قرار بود سوزاننده تنم باشد، خاموش می‏کنند. امشب شب گریه است. شب ناله و فغان. شب آه و افسوس، می‏گریم ؛ چرا که دستم تهی و خالی است و کوله بارم از گناهان انباشته است و به جز قطرات اندک اشک، چیزی ندارم. پس ای چشمان من! در این شب مهربان بگریید و بنالید و مرا از آتش دوزخ رها کنید.

بهتر بودن شب قدر از هزار ماه به دلیل ارزش عبادت و احیای آن شب است. از این رو، تاکید فراوانی بر عبادت در آن شب، شده است. در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام آمده است که به علی بن ابی حمزه ثمالی فرمود: «فضیلت شب قدر را در شب بیست و یکم و بیست و سوم بطلب و در هر کدام از این دو شب صد رکعت نماز به جای آور و اگر بتوانی هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و در آن شب غسل کن. ابوحمزه می‏گوید: عرض کردم: اگر نتوانستم ایستاده این همه نماز را بخوانم؟ فرمود: نشسته بخوان. عرض کردم: اگر نتوانم؟ فرمود: در بستر بخوان و مانعی ندارد در آغاز شب خواب مختصری بکنی و بعد مشغول عبادت شوی. درهای آسمان در ماه رمضان گشوده است و شیاطین در غل و زنجیرند و اعمال مؤمنان مقبول است».

آن شب که باید شکواییه هجران را در نوردید و به امید وصل و دیدار بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست بود، کدام شب است؟

الهی! شکرت که در این شب مبارک به لیلة القدر رسیدم.

الهی! شکرت که مجاز را قنطره (پل) حقیقت گردانیدی تا از لیلة القدر زمانی زمینی به لیلة القدر آسمانی رسیدم.

الهی! امشب که شب قدر است همه قرآن بر سر می‏کنند، توفیق ده قرآن به دل کنم.

الهی! ما همه بیچاره‏ایم و تنها تو چاره‏ای؛ ما همه هیچ کاره‏ایم و تنها تو کاره‏ای.

سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ 

سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ

منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد

بِرَهان ما را از
آتش اى پروردگار

سبحانک یا الله، تعالیت یا رحمن، اجرنا من النار یا مجیر

بک یا اللّه‏!  بک یا اللّه‏!

ولادت امام حسن مجتبي(عليه السلام)

تاريخ ولادت : پانزدهم رمضان سال 3 هجري قمري

نیمه ماه مبارک رمضان، ولادت باسعادت دومین پیشوای شیعیان، سبط اکبر پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، کریم آل فاطمه(علیها السلام)، غریب مدینه، حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) را به پیشگاه مقدس و منور گل سرسبد عالم هستی، حضرت حجت بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمامی شیعیان و محبان آنحضرت تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.

 

*************************

در نزدیکی

شهادت پیغمبر

اکرم(صلی الله علیه وآله

وسلم)، حضرت فاطمه زهراء

(سلام الله علیها) دختر رسولخدا(صلی

الله علیه وآله وسلم)، امام حسن(علیه السلام)

و  امام حسین(علیه السلام) را به خدمت پدر آورده

و عرض کرد یا رسول الله! اینان دو فرزند دلبند شما

هستند، چیزی به ارث به این دو مرحمت فرما. پیغمبر اکرم

(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هیبت و حلم خود را به امام حـسـن

(علیه السلام)وجرئت وشجاعت خودرا به امام حسین(علیه السلام)واگذارنمودم.(1) 

(1) الخصال، ج1، باب الثنتین، ص87، ح122.

*************************

در جلد هفدم بحارالأنوار، باب«مواعظ حسن بن علی(علیهماالسلام) و اندرزهای او» در کتاب العدد است که آنحضرت فرمودند:

 

خدای با عزت و جلالت نگشود باب دعا و مسئلت را بر کسی(یعنی توفیق دعا به کسی مرحمت نفرمود)،
که منع فرماید و ببندد بر او درب اجابت را

 

و خدای متعال باز نفرمود به روی کسی باب عمل را(یعنی توفیق عبادت و طاعت و کارهای نیک را لطف ننموده)،
پس بسته باشد به روی او باب قبول را

 

و خدای تبارک و تعالی باز نفرمود برای بنده ای باب شکر و سپاسگزاری را،
که ببندد بر او باب زیاد شدن نعمتها را. (2)

 

 

 

(2) طرائف الحکم، ج1، ص190، ح388.

 

*************************

 

امام حسن مجتبی(علیه السلام) هنگام صلح با معاویه فرمودند: به خدا ما از اهل شام برنگشتیم با سلامت دلها، و صبر در برابر دشمن. پس سلامت ما به دشمنی مبدل شده بود و صبر به بیتابی. شما مردم کوفه، جنگ صفین را که آغاز کردید، در حالیکه دین خود را بر دنیای خود مقدم میدانستید، و اکنون دنیایتان را بر دینتان مقدم میدارید. (3)

 

 

 

** گر صـلح حسـن(ع) نبود، اسلام نبود **

** قـرآن مـبـیـن، حـاکـم احـکـام نـبـود **

 

** افسوس که درک این حقیقت آنروز **

** در حـد شـعـور و خـلـق افـهـام نبود **

 

(3) تحف العقول، ص237، ح10.

 

*************************

 

«حلم امام حسن مجتبی(علیه السلام)»

 

روایت کرده اند که روزی سوار بود مردی از اهل شام بر سر راه امام حسن مجتبی(علیه السلام) آمد و دشنام و ناسزای بسیار به آنحضرت گفت. امام حسن مجتبی(علیه السلام) جواب او نگفت تا از سخن خودفارغ شد.پس حضرت روی مبارک خود را به سوی او گردانید، بر او سلام کرد و به رویش خندید و فرمودند: ای مرد! گمان میکنم که تو مرد غریبی گویا برتو مشتبه شده باشد امری چند؛

 

ــ اگر از ما سؤال کنی، عطا میکنیم

ــ اگر از ما طلب هدایت و ارشاد کنی، تو را ارشاد میکنیم

ــ اگر گرسنه ای، تو را سیر میکنیم

ــ اگر عریانی، تو را کسوه میپوشانیم

ــ اگر محتاجی، بی نیازت میگردانیم

ــ اگر رانده شده ای، پناه میدهیم

ــ اگر حاجتی داری، برمی آوریم

ــ اگر بار خود را بیاوری، خانه ما فرود آوری و میهمان ما باشی تا وقت رفتن، برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانه گشاده داریم 

 

آنچه خواهی نزد ما میسر است؛ چون آن مرد سخنان امام حسن مجتبی(علیه السلام) را شنید، گریست و گفت گواهی میدهم که توئی خلیفه خدا در زمین. خدا بهتر میداند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش از این تو و پدر تو را از همه کس دشمن تر میداشتم، اکنون محبوب ترین خلقی نزد من.

 

پس بار خود را به خانه امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرود آورد تا در مدینه بود، میهمان آنحضرت بود و از محبان و معتقدان اهلبیت(علیهم السلام) گردید. (4) 

 

(4) جلاءالعیون، ص240.

 

*************************

 

«ياکريم­اهل­بيت(ع)» 

 

** امشب شب مـیـلاد حـسـن(ع) گوهر یکتاست **

** روشـن ز جمال گـل او دیـدۀ زهــرا(س) سـت **

 

** یــکــتـا گـــل بــاغ نــبــوی، جــلـوه گـر آمـد **

** بـنـگـر چـمـن حـسـن پـر از لالـه حـمراست **

 

** گـیـسـوی کـمـنـدش هـمـه بـر گـردن جـانهـا **

** ابـروی کـمـانـش، بـه خـدا رهـزن دلـهاست **

 

** زیـبـا پـســر شـیــرخــدا، ســبـط پـیـمـبـر(ص) **

** ماهی که برون وصف رخش،از قلم ماست ** 

 

منبع اشعار : کتاب زمزمه های دلجو، ص۵۷. 

 

**اللّهم عجّل لوليک الفرج**

همسر آفتاب حضرت خدیجه (علیها السلام)، همسر پیامبر؛ اسطوره ایثار و مقاومت

تاریخ بشر از ابتدا تا کنون زنان فراوانی را به خود دیده است. در هر دوره، هزاران هزار زن با اخلاق و منشهای متفاوت پا به عرصه وجود گذاشتهاند. اما در این میان، برخی از زنان در عصر خود بین دیگران درخشیدهاند و برخی دیگر به جهاتی بیراهه رفته و کارنامهای سیاه از خود به جای گذاشتهاند. بعضی در بین زنان عصر خود و حتی بین زنان همه عصرها به الگویی نمونه تبدیل شدهاند و بعضی دیگر به عبرتی بزرگ.

اگر نگاهی به تاریخ زنان برجستهی جهان داشته باشیم، خواهیم دید که نام چهار بانو در صدر نامها به چشم میخورد. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) در کلام مبارک خود، پرده از نام این چهار بانو بر میدارند:

"بهترین زنان جهانیان عبارتند از : مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (علیها السلام) دختر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلم)."

 

از طرفی خداوند در آیه 10 سوره‌ی تحریم، دو زن را به عنوان عبرتی برای کافران مثل میزند :

"خداوند برای کسانی که کافر شدهاند، به همسر نوح (علیه السلام) و همسر لوط (علیه السلام) مثل زده است؛ آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند ..."

به راستی چرا این چهار بانو سرآمد زنان عالم هستند؟ آیا همسری با اشخاص بزرگوار آنها را برتری داده است؟ لزوما اینطور نیست. چرا که همسر آسیه (علیها السلام) مرد ظالم و کافری چون فرعون بود. از سویی دیگر قرآن دو زن فرومایهای را مثال میزند که هر دو، همسر پیامبران الهی بودند. پس راز این سعادت و سرّ آن شقاوت در چیست؟ در بررسی زندگی چهار بانوی نمونه‌ی جهان، به یکی از رازهای اصلی برتری آنها نسبت به دیگران میرسیم که سرّ پستی و فرومایگی دو زنی را که قرآن به آنها اشاره کرده بود نیز باید در همین مطلب جستجو کرد.

بررسی زندگی این چهار بانو نشان میدهد که یکی از مهمترین علل برتری آنها، ایمان به خدا و پیروی و حمایت تا پای جان از رهبر راستین زمانشان بوده است. صفحات تاریخ به خوبی گواهی میدهند که آسیه (علیها السلام) در رابطه با حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت مریم (علیها السلام) در قبال حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت خدیجه (علیها السلام) در خصوص پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت زهرا (علیها السلام) نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آنچه در توان داشتند در اطاعت و حمایت بیدریغ از آنها بذل نمودند.

اگر از حمایتهای بی دریغ سه بانوی دیگر نسبت به رهبران زمانشان بگذریم، به زندگی مشترک حضرت خدیجه (علیها السلام) با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسیم که از ابتدا تا انتها، بیانگر ابعاد درخشان وجود این بانوی قریشی است. بانویی که علی رغم حشمت و شوکتی که در بین اعراب داشت و در آن زمان تروتمندترین شخص جزیرة العرب به شمار میرفت، پس از ازدواج با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت مورد سرزنش زنان جاهلی قرار گرفت؛ تا جایی که هنگام تولد حضرت زهرا (علیها السلام) زنان قریش با کمال گستاخی وی را طرد کردند و به یاری‌اش نیامدند. اما این قبیل فشارها که عامل آن تنها مسلمان شدن خدیجه (علیها السلام) و ازدواج او با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، هیچگاه کوچکترین خدشهای در انتخاب صحیح وی ایجاد نکرد و همواره او را در صف مدافعان نبوت و اسلام نگه داشت.

نمونه‌ای از این حمایت‌ها، آن زمانی بود که مسلمین به خاطر محاصرهی شدید اقتصادی از سوی کفار، حدود سه سال را در شعب ابیطالب، در سختترین شرایط و زیر آفتاب سوزان بیابان به سر میبردند. حضرت خدیجه (علیها السلام)، بانویی که در آن زمان بیش از شصت سال از عمرش میگذشت، مسلما در سنینی نبود که سختیهای طاقت فرسای آن روزگار برایش قابل تحمل باشد؛ ولی آنچه حقیقت دارد وجود تسلابخش او بود که چون سنگ صبوری برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار میرفت و همو بود که در آن شرایط بحرانی، همهی اموال خود را در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشت و این کار را آنقدر بیدریغانه انجام داد که اواخر عمر حتی یک کفن هم برایش باقی نمانده بود ...

آری! ایمان راسخ او به خدا و سرسپردگیاش به آستان رهبری راستین، مهمترین عاملی بود که تحمل سختیها را برایش آسان نمود و نام او را در بین چهار بانوی برتر عالم ثبت کرد. 

(برگفته از کتاب "حضرت خدیجه (علیها السلام)، همسر پیامبر؛ اسطوره ایثار و مقاومت"، تألیف محمد محمدی اشتهاردی)

 

مختصری از زندگینامه این حضرت و همسر بزرگوار تاریخ اسلام لطفا بر روی لینک زیر کلیک کنید.

بر کرانه فضائل خدیجه علیها السلام