سیاسی می شویم ... يك توطئه بسيار مرموز و پيچيده !
انقلاب اسلامي ايران بسياري از تئوريهاي روشنفكرانه دربارهي نقش دين در انقلاب، مبارزات سياسي و ادارهي حكومت را با چالشي جدي مواجه كرد و پايههاي حكومتهاي استكباري را متزلزل نمود.
دشمنان دين و بخصوص دشمنان اسلام همواره سعي در نابودي اين انقلاب و جلوگيري از نفوذ و گسترش تفكر اسلام شيعي و انقلابي به قلبهاي آزاديخواهان عالم داشتهاند لذا از همان ابتدا با يك نوع كلافگي و سردرگمي و با استفاده از رسانههاي تبليغي خود - كه روز به روز بر تعداد و تنوع آنها و نيز بر تنوع نوع مبارزاتشان افزوده ميشود – دشمني خويش با انقلاب و شخصيتهاي تأثيرگذار آنرا به روشهاي مختلي اعلام كردند.
نميبايست فراموش كرد كه پشت رسانههاي استكباري به كارشناسان بسيار خبره و مرموز سازمانهاي جاسوسي و اطلاعاتي دشمنان اين نظام و انقلاب گرم است. آنها سالهاست كه با بكارگيري متخصصاني كه نسبت به اسلام، ايران، سنتها، زبان و آداب و رسوم ملت ما آگاهي كامل دارند به تلاش خود براي نابودي نظام جمهوري اسلامي ادامه ميدهند.
دوستان عزيز!
بياييد خودمان را جاي آنها بگذاريم! اصلاً اجازه بدهيد براي چند لحظه خودمان را جاي يكي از كارشناسان اين سازمانهاي اطلاعاتي (مثلاً سازمان سيا) قرار بدهيم و به اين فكر كنيم كه اگر ما بجاي آنها بوديم چه نقشهي كارسازي در عرصهي تبليغات رسانهاي براي ضربه زدن به اين نظام طراحي ميكرديم!
پس تلاش ما در اين مقاله معرفي روشهاي تبليغي مختلفي است كه جهت مبارزه با نظام اسلامي دنبال شده يا ممكن است دنبال شود!
روش اول:
ابتداييترين روش تبليغاتي همان روشي است كه دشمنان اسلام از ابتداي پيروزي انقلاب تاكنون دنبال كرده و ميكنند. اين روش همان بد گفتن از چهرههاي شاخص اسلامي و انقلابي و بخصوص افرادي است كه در پيروزي، اداره و يا دفاع علمي از مباني انقلاب اسلامي نقش داشته يا دارند (خصوصاً روحانيون انقلابي) و در مقابل تعريف كردن از كساني كه يا با اين انقلاب ضديت داشتهاند و يا تا مرحلهاي انقلاب را همراهي كرده و از آن پس حساب خود را از مجموعهي نظام و انقلاب جدا كردهاند (خصوصاً روحانيون انقلابي سابق!). اين روش گرچه همواره روشي مفيد و مؤثر بوده است اما با هوشياري و تدبير امام خميني (ره) افشا و به مردم مسلمان و انقلابي كشورمان معرفي شد. امام در يكي از سخنان خود چنين فرمودند:
«ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، اگر خوب بگويند، معلوم مىشود ما خيانتكاريم! آن روزى كه من آن وقتها مىگفتم كه نمىفهمد اين دستگاه [پهلوي]؛ براى سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن! آنها هر روز فحاشى مىكنند؛ اين غلط است. هر چه فحاشى بكنيد اين مردم مىگويند كه اين، مخالف اينهاست. اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن، چه كردن و احترام كردن و اينها، ما كم كم تمام مىشد كارمان! اگر چنانچه امريكا از ما تعريف كند و روزنامههاى امريكا از ما تعريف كنند، آن وقت است كه بايد مردم بگويند اين چه است قضيه؟ يك قضيهاى است كه دارند تعريف مىكنند! البته بايد از ما تكذيب كنند، از شما هم بايد تكذيب كنند و جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند.» (صحيفه امام، ج9، ص: 528 و 527)
با افشاي اين روش از سوي امام گرچه از نفوذ آن بر مردم ما كاسته شد اما مانع از كنار نهادن اين روش توسط دشمنان نظام در كنار روشهاي ديگر آنها نشده است.
روش دوم:
در كنار استفاده از روش اول، طراحي روشهاي پيچيدهتري ضروري مينمود. يكي از روشهايي كه پيچيدهتر از روش قبل است، آن است كه تلاش شود تا پارهاي از اختلافنظرهاي «طبيعي» كه ميان برخي از شخصيتها، مسئولان نظام و بخصوص روحانيون انقلابي به وجود ميآيد را به عنوان تقابلها و تعارضهاي جدي و قدرت طلبانه برجسته كرده، گروهي از اين افراد را داراي وابستگي بيشتر به نظام جلوه داده و برخي ديگري را در حال تقابل و تعارض با مواضع رسمي نظام معرفي كنند!
اين روش زماني مؤثرتر واقع ميشود كه اختلاف نظرها در سطحي بالاتر مثلاً ميان رهبري و برخي ديگر از مقامات عاليرتبه رخ دهد. در اين صورت از سوي دستگاههاي تبليغي وابسته به سازمانهاي جاسوسي دشمن تلاش وافري براي القاي تعارض فلان شخصيت با رهبري نظام صورت گرفته از يك سو به القاي وجود جنگ قدرت در بين مسئولان ميپردازند و از سوي ديگر به صورت طبيعي به جانبداري از افرادي بپردازند كه آنها را در نقطهي مقابل رهبري معرفي ميكنند.
در اين ميان برخي از دوستداران نظام كه دل در گرو محبت رهبري دارند اما از تفكري قوي براي درك توطئهي دشمن برخوردار نيستند، دچار توهم شده و به خيال اينكه دشمن در حال استفاده از روش اول است به تخريب افرادي روي ميآورند كه بزرگترين گناهشان اختلاف نظر طبيعي با رهبري يا برخي ديگر از مسئولان در برخي مسايل است!
البته در اينجا نميبايست از نقش برخي دوستان كج فهم و بيتقوا و يا برخي از عوامل دشمن در دامن زدن به اين فضا غافل شد. عوامل دشمن حتي ممكن است در صورت اثبات دشمنيهاي خود از اين افراد مهم و بيگناه به عنوان همكاران خود ياد كنند!
سود و منفعت بزرگي كه دشمن از اجراي اين روش ميبرد تخريب شخصيت بخشي از نخبگان و خدمتگذاران نظام است به گونهاي كه اين شخصيتها يا از مجموعهي نظام و انقلاب دلخور شده و يا از كارايي لازم خواهند افتاد و حتي اگر زماني به يكي از توطئهها يا نقشههاي دشمن پيبرده و هشداري هم دادند، اين هشدار با بيتوجهي روبرو شده و يا از آن به انگيزههاي دنيوي تعبير خواهد شد.
ما در گذشته و امروز از اين روش ضرباتي را متحمل شدهايم!
خوشبختانه پيچيدگي اين روش مانع از آن نشده كه از نگاه تيزبين مقام معظم رهبري مخفي بماند. لذا ايشان تاكنون چندين بار استفادهي دشمن از اين روش را افشا كردهاند اما متاسفانه مورد توجه دلسوزان ساده انديش نظام قرار نگرفته است.
مقام معظم رهبري از جمله در سخنراني اخير خود (15 تير 88) در ميلاد امام علي(ع) خطاب به دشمنان نظام فرمودند:
«اينجور نيست كه شما خيال كنيد وقتى از يك جريانى به خيال خودتان دفاع كرديد، حمايت كرديد، اين جريان به شما متمايل خواهد شد؛ ابداً! ما سى سال تجربه داريم؛ سى سال اين ملت در حافظهى خود دشمنىهاى شما را ثبت كرده است؛ ضبط كرده است. ملت ميفهمد شما چكار ميخواهيد بكنيد، چكار داريد ميكنيد. اسم بعضىها را مىآورند به عنوان اينكه ما مدافع آنها هستيم؛ دروغ ميگويند؛ مدافع آنها هم نيستند؛ قصدشان ايجاد اختلاف است، قصدشان ايجاد بدبينىِ ملت ايران و نخبگان ايران نسبت به يكديگر است؛ دروغ ميگويند. آنچه در دلهاى پركينهى آنها وجود دارد، اين است كه آرزو ميكنند اين نظام مستقل، اين مجد و عزتِ سربرافراشتهى از اين كشور كه در مقابل زورگوئىهاى آنها ايستاده، نباشد. آرزوى آنها اين است. اينجور نيست كه در نظام جمهورى اسلامى با زيدى خوب باشند، با عمروى بد باشند؛ نه. هر كسى كه به اين نظام پايبند است، هر كسى كه به اين قانون اساسى پايبند است، هر كسى كه به آرمانهاى ملت ايران پايبند است، از نظر آنها دشمن است. آنها ميخواهند جمهورى اسلامى نباشد، يك نظام دست نشاندهى مطيعِ منقادِ در مقابل آنها، مجدداً مثل دوران گذشته، در اين كشور پا بگيرد. آنها دنبال ايناند. اين خواب آشفتهى باطل آنهاست.»
روش سوم:
يكي ديگر از روشهايي كه ميتوان براي ضربه زدن به اسلام و نظام اسلامي از آن بهره برد، تلاش براي تربيت افرادي جهت نفوذ در سطوح عالي مديريتي نظام و يا در خوشبينانهترين حالت؛ سوء استفاده از سادگي يا غرور اشخاصي كه در ردههاي بالاي مديريتي قرار دارند و تلاش براي هدايت آنها در جهت اجراي نقشههاي از پيش طراحي شده است.
در اين روش برخلاف دو روش قبل حتي ممكن است دشمنان نظام براي تثبيت موقعيت عوامل مستقيم يا غيرمستقيم خود به بدگويي شديد از آنها نيز روي آورند تا به واسطهي اين بدگوييها اعتماد نيروهاي انقلاب را به آنها بيش از پيش جلب كنند!
اگر آنها با اين روش موفق شوند شخصي را آنچنان هدايت كنند كه در ميان مردم به عنوان نمونه و الگويي عملي از مديريت آرماني انقلاب جلوه كند و با عنوان احياگر شعارهاي امام و انقلاب (شعارهايي چون ساده زيستي، عدالت طلبي، فراهم كردن مقدمات ظهور امام زمان (عج)، مردمداري، معنويت گرايي، استكبارستيزي و...) شناخته شود و پس از آنكه چنين تصويري از او در اذهان عمومي شكل گرفت، داعيهداران پيشين انقلاب را با همين شعارها زير سئوال برده و اعتماد مردم به گذشتهي نظام و شخصيتهاي اصلي آن را سلب كند؛ در آن صورت به يك موفقيت بزرگ تاريخي دست يافتهاند!
اگر او بتواند پس از مشاهدهي اقبال عمومي به خود با طرح برخي شايعات بياساس يا اثبات نشده در كنار فرياد زدن برخي حقايق و شعارهاي آرماني، گذشتهاي سياه، فاسد و تاريك از نظام و مديران آن ترسيم كند، تئوري حكومت بر پايهي فقه اسلام و مديريت روحانيت را با علامت سئوالي جدي مواجه كرده است.
اين شخص اگر از صنف روحانيت باشد باز هم برندهي اين ميدان قشر جديدي از روحانيت خواهد بود لذا نتيجه مطلوب براي دشمنان اسلام، نظام اسلامي و روحانيت حاصل نخواهد شد پس چنين طرحي لزوماً ميبايست توسط يك شخصيت غيرروحاني اجرا شود.
مشكل اصلي اجراي اين نقشه آن است كه مراحل مختلف عملياتي كردن آن نميبايست موجبات برانگيختن حساسيت سازمان روحانيت را فراهم آورد چه در غير اين صورت شكست آن حتمي خواهد بود به همين دليل ضروري است تا در اجراي آن از وجود بخشي از روحانيت براي تخريب اهداف اصلي استفاده شود و بهترين همكاران در اين مرحله روحانيوني هستند كه پروژهي تخريب آنها در «روش اول» كليد خورده و همچنان ادامه دارد! برخي از اختلاف نظرها، گلايهها، رقابتها و احياناً حسادتها و دامن زدن به آنها از طريق «روش دوم» ميتواند عامل اصلي در همراه كردن اين بخش از روحانيت و مريدان آنها با اين نقشه باشد!
در اين ميان البته گروههايي كه دشمن؛ مطابق با «روش اول» به حمايت يا تقويت آنها روي ميآورد نيز به ضديت خود با نظام اسلامي ادامه ميهند. اينها در صحنهي سياسي داخلي بيش از هر دشمني به چشم آمده و معمولاً كاركرد اصليشان غافل كردن مسئولان نظام از عامل يا عوامل اجرايي «روش سوم» است! اينها چه بسا بدون اطلاع از متن كامل سناريوي دشمنان نظام به تخريب عوامل اجرايي «روش سوم» و يا حمايت از شخصيتهاي هدف در «روش دوم» نيز ميپردازند. اين تخريب و حمايت بيش از هر چيز بر مقبوليت عوامل «روش سوم» در بين دلسوزان سادهانديش نظام افزوده و زمينهي بهرهبرداري از اين مقبوليت توسط عوامل «روش سوم» را فراهم ميآورد!
چنين تصور ميشود كه اجراي موفقيت آميز مجموعهي اين روشها به خودي خود، تخريب تمام دوران گذشتهي نظام، شخصيتهاي آن و حتي رهبري را نيز به دنبال خواهد داشت.
آنها تصور ميكنند كه سلب اعتماد عمومي نسبت به مجموعهي انقلابيون شاخص (كه هر يك به نوبهي خود يكي از مدافعان واقعي اسلام، نظام و رهبري هستند) به نوبهي خود دامن رهبري نظام را نيز خواهد گرفت. چرا كه از يك سو بسياري از شخصيتهايي كه رهبري بارها اعتماد زباني و عملي خود نسبت به آنها را ابراز كرده، مورد تخريب واقع شده و از كارايي آنها به شدت كاسته شده است و از سوي ديگر حمايتهاي گذشتهي رهبري از افرادي كه اينك اعتماد عمومي از آنها سلب شده است با علامت سئوالي جدي مواجه است.
شايد آنها تصور كنند كه حتي اگر شخصيت رهبري نظام نيز در اجراي اين طرح از تخريبها مصون بماند، با يك طرح حساب شدهي ديگر ميتوان ضربهي نهايي را در يك فرصت مناسب وارد كرد!
دشمنان نظام اما از اين نكته غافلند كه مردم ما «آنجايى كه احساس میكنند كه پاى دشمنى با نظام در ميان است، آنجائى كه احساس میكنند دستى دارد حركتى را براى ضربه زدن به نظام اداره میكند، مديريت میكند، مردم از آنها كناره میگيرند؛ ولو او همان شعارى را بدهد كه اين آحاد مردم به آن شعار معتقد هم باشند.» (مقام معظم رهبري، 29 تير 88)
پرسش پاياني
به راستي آيا توجه به احتمال طراحي چنين سناريويي (ولو در آینده) نميبايست ما را در تحليلها و رفتارهاي سياسيمان هوشيارتر كند؟!
الحمد لله الذي جعل كمال دينه و تمام نعمته بولاية أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام