علی بود و ...

 

علی بود و آن ماه شب    

 

 شاهد آن  لحظه های  ملتهب

 

علی بود و احیای چاه آب 

 

 برای تشنه گان از هر دیار

 

علی بود و  شمشیر ذوالفقار

 

علی بود و دشمنان در اطراف

 

علی بود و پیامبر

 

علی بود و فاطمه

 

علی بود و فرزندانش از دخت پیغمبر

 

حسن و حسین و ام کلثوم و زینب

 

علی بود و فریاد یتیمان

 

علی بود و غربت  نخلستان

 

علی بود و دلتنگی از زمان

 

علی بود و قلب درد آورش از روزگارو زمان

 

علی بود و گریه های نیمه شب هایش

 

علی بود و مسکینان زمانش

 

علی بود و نفاق و دسیسه های دشمنانش

 

علی بود و تنها یارش ، خدایش

 

علی بود و زخم زبان های دشمنانش

 

علی بود و تنهایی پیروانش

 

علی بود و غم رحلت پیغمبرش

 

علی بود و حس تنهایی فقدان همدمش

 

علی بود و ناله های العفو یا رب

 

 در نماز شب و سجده های خالصانه اش

 

علی بود و هجرت فاطمه اش

 

چه داغی بود ای خدا بر این دل عاشقش

 

علی بود و فرشتگان آسمانیش

 

 براستی چه گریان شدند این فرشتگان با گریه اش

 

خدایا چه درد است گریه ی پهلوان روز و شب

 

آسمان هم آن لحظه بی شک  گریه کرد

 

علی بود و نجوای دل با خدایش

 

علی بود و ناجوانمردی های  نا مردان به ظاهر مردان زمانش

 

ای خدا علی بود و علی بود  و فقط علی بود

 

همین دانم  علی بود و پرواز به سوی تو پروردگارش

 

به هنگام خشم شمشیر دشمن بر هیبت حیدرش

 

به هنگام ضربت خنجر ناجوانمردی برسرش

 

به هنگام  راز ونیاز آن صاحب ذوالفقار

 

 در سجده ی  شکرانه ی  استجابت دعایش

 

 یقین در شهادت  و فرود  خنجر دشمنانش به هنگام نمازش

 

و فریاد فزت و رب الکعبه ی  سحرگاه  در محراب نمازش 

 

 آری ، فریاد قسم به خداوند کعبه که رستگار شدم .

 

تنهایی علی علیه السلام 2

 

علی شه ملک لا فتی نيست
علی فاتح خيبر نيست
علی صاحب ذوالفقار نيست
علی قهرمان جنگ نيست
علی خليفه نيست
علی بيست و پنج سال سکوت نيست
علی ولی نيست
علی گریه های نخلستان نیست
علی سخن با چاه نیست
علی نگهدار بیت المال نیست
علی آهن تفته نیست
.....

علی اینها نيست
اینها از علی هستند
علی آنست که همه اینهاست

علی تنهاست

علی آنست که روز شیر است و با صلابت و شب میگرید
علی آنست که آرام و مهربان است
آنست که هيچ سائلی را از در نميراند
ولی مردانه نه ميگويد
که مصلحت را فدای حقيقت نکند
علی یکبعدی نیست

علی تنهاست

تنهايی صفت علی است
علی انسان است
انسانی که مانند يک کارگر کار ميکند
مثل يک حکيم می انديشد
يک عارف بزرک
يک عاشق حقيقی
مانند يک قهرمان ميجنگد
مانند يک سياستمدار رهبری ميکند
يک پدر
يک همسر
يک دوست نمونه
و يک معلم اخلاق و بلاغت

علی تنهاست

علی روزها را در بين انسانهاست
و شبها دور از چشم همه رو به نخلستان مياورد
سر در چاه ميگريد تا کسی صدای گريه اش را نشنود
علی در بين انسانهاست و تنهاست
علی حتی در بين همراهانش تنهاست
علی حتی در بين عاشقانش هم تنهاست
تنهايی ، عظمت روح علی است

علی تنهاست در میان عاشقانش
در میان ما جایی ندارد
ما که میگوییم علی مولی و نهج البلاغه نمیخوانیم
ما که امروز همه جارا چراغان میکنیم و حتی یک ترجمه امروزی از نهج البلاغه نداریم

علی تنهاست
درمیان مردم است و تنهاست
و میگرید از درد
ما میگرییم بر درد علی
بر درد شمشیر ابن ملجم
اما این درد علی نیست
درد علی از تنهاییست

علی تنهاست.....

خدایا!
به من درد علی را بچشان
لذت تنهایی در میان جمع را بچشان
و لذت تنها نبودن در اوج بیکسی را....
لذت گریه کردن در دل شب را
لذت تازه شدن دوباره در باران اشک
فرصت شناختن علی را به من بده تا به اینها برسم.


دلتو شکوندن آقاجون ، حرفاتو نخوندن آقاجون
بس که تو این دنیای دون دلا شدن نا مهربون
دلت شده از غصه خون ، دردت به جونم آقاجون

شب شده بازم آقاجون بیداره
واسه یتیما قرص نون میاره
دلش گرفته آقاجون ز دنیا
می بره ناله هاشو...غصه هاشو...گریه هاشو تو چاه

دلش از غصه تنگه ، بلورش زیر سنگه
توی مسلخ غربت هنوز با غم می جنگه
می زنه فریاد توی چاه : خدا...خدا...خدا...خدا
از لا به لای گریه ها یا علی مرتضی

"ناد علیِ مظهر العجائب
تجده عوناُ لک فی النوائب
کل هم و غم سینجلی"
مدد کن یا علی و یا علی و یا علی و یا علی

مولا تویی ،آقا تویی
ای شاه مردان یاعلی
من خسته ای گم کرده ره
روزم بگردان یا علی
رویم سیه ، عمرم تبه
چشمم به سویت یا علی
شد توتیای چشم من
خاشاک کویت یا علی

تنهايي علي عليه السلام 1

 

 علي (ع) تنهاست!

چه كسي تنها نيست؟؟

كسي كه با همه و در سطح همه است.

كسي كه رنگ زمان به خود مي گيرد.

احساس خلأ مربوط به روحي است كه آنچه در اين جامعه و زمان و در اين ابتذال روزمرگي وجود دارد نمي تواند سيرش كند.

و لذا آنهمه ياران، آنهمه همرزمان، آنهمه نشست و برخاست با اصحاب پيامبر، هيچكدام براي علي (ع) تفاهمي بوجود نياورده است.

هيچكدام از آنها در سطح او نيستند.

مي خواهد دردش را بگويد،

حرفش را بزند،

گوش نيست، دلي نيست، و فهمي نيست تا بفهمد.

رنج بزرگ يك انسان اين است كه  عظمت او و شخصيت او در قالب فكرهاي كوتاه، در برابر نگاههاي پست و پليد، و احساس او در روحهاي بسيار آلوده و اندك و تنگ قرار گيرد.

 نيمه شب به طرف نخلستان مي رود، آنجا هيچكس نيست، مردم راحت آرميده اند، هيچ دردي آنها را در دل شب بيدار نگاه نداشته است، و اين مرد تنها،‌ كه روي زمين خودش را تنها مي يابد، با اين زمين و اين آسمان بيگانه است، و فقط رسالت و وظيفه اش، او را با جامعه و اين شهر پيوند داده.

ولي وقتي به خودش بر مي گردد مي بيند كه تنهاست.

شبانه به نخلستان مي رود، و باز براي اينكه ناله او بگوش هيچ فهم پليدي و هيچ نگاه آلوده اي نرسد، سر در حلقوم چاه فرو ميكند و مي گريد.

اين گريه از چيست؟؟؟

افسوس كه گريه او يك معما براي همه است، زيرا حتي شيعيان او نمي دانند علي چرا  مي گريد.

از اينكه خلافتش غصب شده؟

از اينكه فدك از دست رفته؟

از اينكه فلاني روي كار آمده؟

از اينكه او از مقامش...؟

از اينكه همسرش را...؟، از اينكه...؟، از...؟

علي (ع) در طول تاريخ تنها انساني است كه در ابعاد مختلف و حتي متناقض كه در يك انسان جمع نمي شود قهرمان است. چنين انساني و در چنين سطحي معلوم است كه در دنيا تنهاست. چنين انساني در جامعه اش و در برابر ياران همرزمش كه عمري را در راه عقيده كار كرده اند، با پيامبر صادقانه شمشير زده اند، اما در اوج اعتقاد و ايمان و اخلاصشان به پيامبر و اسلام، قبيله و تعصبات قومي را فراموش نكرده اند، مقام را آگاهانه و يا ناخودآگاهانه نتوانسته اند از ياد برند و سمبل اخلاص مطلق و يكدست- همچون علي (ع)- شوند، تنهاست.

از اين دردناكتر اينكه علي (ع) در ميان پيروان عاشقش نيز تنها است!!

در ميان امتش كه همه عشق و احساس و همه فرهنگ و تاريخشان را به علي (ع) سپرده اند تنها است.

او را همچون يك قهرمان بزرگ، يك معبود و يك اله مي ستايند اما نمي شناسندش و نمي دانند كه كيست؟ دردش چيست؟ حرفش چيست؟ رنجش چيست؟ و سكوتش چراست؟؟

اين است كه علي (ع) در ميان پيروانش هم تنهاست.

اين است كه علي (ع) در اوج ستايشهايي كه از او ميشود، مجهول مانده است.

درد علي (ع) دو گونه است:

يك درد ، درديست كه از زخم شمشير ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر، دردي است كه او را تنها در نيمه شبهاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده و بناله در آورده است.

ما تنها بر دردي مي گرييم كه از شمشيرابن ملجم در فرقش احساس مي كند، اما اين درد علي (ع) نيست، دردي كه چنان روح بزرگي را بناله آورده است تنهايي است، كه ما آنرا  نمي شناسيم!!

بايد اين درد را بشناسيم، چرا كه علي (ع) درد شمشير را احساس نمي كند و ما درد علي را احساس  نمي كنيم.