میلاد کریمه اهل بیت بر شیعیان مبارک

*بابي انت و امي يا بنت موسي بن جعفر يا فاطمه المعصومه* 

صدای پای او در خاطر من نقش میبندد             مگر می آید آن آرام جانها از وفا اینجا

شکوه بارگاه حضرت معصومه   را نازم           که می سایند سر بر درگه او اولیا اینجا

مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را       زیارت کرده اند اهل بصیرت بارها اینجا 

 

 

               عمه سادات سلام و عليك                    روح عبادات سلام و عليك

                كوثر نوري به كوير قمي                        آب حيات دل اين مردمي

                عمه سادات بگو كيستي                     فاطمه يا زينب ثانيستي

                از سفر   كرب و بلا آمدي                      يا كه به دنبال رضا امدي

                كاش شبي مست حضورم كني            با خبر از وقت ظهورم كني

 

ميلاد با سعادت بانو حضرت فاطمة العصومه (س)

خدمت برادر مهربانش حضرت علي بن موسي الرضا (ع)

و مولانا بقية الله الاعظم و تمامي شيعيان جهان تبريك عرض مينمايم...

 عيد بر عاشقان اهل بيت (ع) مبارك باد...  

بسی گفتيم و گفتند از شهيدان ............شهيدان را شهيدان می  شناسند

سردار سرتیپ پاسدار نور علی شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، جمعی از فرماندهان ، مردم بومی و نیز سران طوایف بلوچ در اقدامی تروریستی بدست عوامل مزدور استکبار جهانی به شهادت رسیدند .

عملیات تروریستی در ایران، کشته شدن جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه   

 

خدايا ببين که اسطوره هاي شهادت چگونه حيات را به بازي گرفته اند

 

مرگ به اسارتشان در آورده است سرمست عشقند ،

 

عشق خدائي، ببين که با پرتاب آيه آيه وجودشان در بستر جاري زمان چگونه حيات را تفسير ميکند.

 

   خدايا سرودشان را شنيدي« انالله و انااليه راجعون» ، فريادشان را شنيدي

 

« نصرمن الله و فتح غريب» آوايشان را شنيدي « لااله الاالله » نجواشان را شنيدي ،

 

« فباي آلا ربکما تکذبان» زمزمه شان را شنيدي

 

« فقاتلو ائمة الکفر»  نامشان موحد، کتابشان قرآن ، پيامشان ايمان ، جرمشان قيام ،

 

 راهشان اسلام ، رهبرشان امام ، سلاحشان وحدت ، درسشان جهاد،  

 

سرمايه شان تقوي، مقصدشان شهادت ، معبودشان الله ، فرمانده شان روح الله .

 

         يارانمان ، يارانمان ، آري يارانمان را ربودند که تنها بوديم تنها تر شديم ،

 

مهاجران رفته اند و بي انصار شده ايم ،

 

          خدايا ، به ابرها بگو بگريند ، به کوهها بگو بشکافند؛

 

 به درياها بگو بخروشند ، به طوفانها بگو بشتابند ، به رودها بگو بنالند،

 

چشمه ها را بگو بجوشند، به آسمان بگو ببارد، بزمين بگو بگريد ، به خورشيد بگو نتابد ،

 

 به ماه بگو نيايد ، به ستاره گان بگو نمانند ،

 

به همه بگو اشک بريزند ، آري اشک بريزند ، اي جنگ ، اي دريا ، اي سرودها اي قله ها،

 

 اي رودها، اي چشمه ها ، اي دشتها، اي بيشه ها ، از چشم خود جاري کنيد سيرابها جاري کنيد، خونابه ها جاري کنيد.

 

         خدايا ، به درختها بگو که برگهايشان را فرو ريزند 

 

 به عقابها بگو که به سوگ يارانمان نشينند

 

به پرنده گان بگو پرهايشان را بخون شهيدان رنگين کنند ،

 

 به کبوتران بگو پيام خونرا به خطه ستم کشان برسانند .

 

         خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که « اني اعلم ما لا تعلمون » فلسفه آفرينش را در

 

کربلاي خوزستان نشانشان ده .

 

         خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که خليفه گانت را در زمين ببينند،

 

 آري «تقوي و عشق را و ايمان را » ايثار و جهد و تلاش و خون جوانان را « يکجا نشانشان ده » .

 

         خدايا ، به محمد (ص) بگو که پيروانش حماسه آفريدند ،

 

 به علي(ع) بگو که شيعيانش قيامت بپا کرده اند،

 

 به حسين(ع) بگو که خونش همچنان در رگها ميجوشد.

 

 بگو که از آن خونها که در دشت کربلا زمين ريخت سروها رویيد، ظالمان سروها را بريدند

 

 اما باز همه سروها رویيد،

 

بگو که آن خونها از « خرداد خون داد » تا « شهريور شهيد » بر ژاله شد ،

 

بگو که دستهاي عباس(ع) بر پيکر من آويخته است،

 

بگو که آن خونها به جانان ريخته است و بگو که قاتلان همچنان خونمان را مي ريزند اما ...

 

 باز هم لاله مي رويد .

 

         خدايا، ميداني که چه مي کشيم ، پنداري که چون شمع ذوب ميشويم ، آب ميشويم .

 

ما از مردن نمي هراسيم ، اما مي ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند ،

 

و اگر نسوزيم هم که  روشنائي مي رود و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد،

 

چه بايد کرد از يک سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم،

 

 و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند ،

 

هم بايد امروز شهيد شويم فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود.

 

عجب دردي ، چه ميشد امروز شهيد ميشديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم.

 

 آري همه ياران سوي مرگ رفتند ، در حاليکه نگران فردا بودند.

 

 

خدايا نکند وارثان خون اين شهيدان در راهشان گام نزنند.

 

خدايا ، نکند شيطانهاي کوچک با خون اينها"(شهيدان)" خان شوند ،

 

نکند جانمايه ها براي به مايه هاي دون سرمايه مقام شود ،

 

نکند ميوه درخت فداکاري اينها را صاحبان رياکاري بچينند،

 

نکند ثمره جنگ يارانمان به چنگ فرصت طلبها افتد، نکند خونين کفنان در غربت بميرند

 

تا قدرت طلبها کام گيرند .

 

           با شما هستم اي ابن الوقتها، انقلابيون بعد از انقلاب؛ سرمايه داران ، زراندوزان ، مستکبرين ،

 

فئودالها،خوانين؛ غربزدهها ، منورالفکران ،انحصارطلبها؛اسلام پناهان؛قشريون؛خمره هاي قدرت؛

 

ميوه چينها، راحت طلبها، زخم زبان زنها، منافقين ،التقاطيون؛

 

 اي کسانيکه تا ديروز نمي دانستيد که سياست را با (س) مي نويسند يا با (ص) ،

 

 اي جرياناتي که جز به خود و هواي نفس ، ديگران را نمي شناسيد، و همواره بر چسب مي زنيد ،

 

غيبت ميکنيد و شهيدان را متهم به کفر کرديد.

 

         خدايا ، آيا ميخواهند از خون شهيدان نردبان قدرت و پست و مقام براي خود بسازند،

 

نکند که ... نه ... نه. خدايا، هرگز ،

 

 اينها که گفتم کفر است؛ مگر ميشود خون حسينيان پايمال شود ، مگر ميشود علي اکبر و

 

 ابوالفضل و علي اصغر بميرند،"مگر شهيدان زنده نيستند"

 

نه، نه، هرگز، آنها همواره زنده اند، جاويدند، زيرا شهيدند و شهيد يعني حي حاضر ،

 

 ناظر و حضور در تمامي صحنه هاي حق و باطل.

 

 

شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع)

          

امام صادق علیه الصلاة و السلام:

«مَن آمَنَ بِنا و صَدَّقَ حَديثَنا و انتظر (امرنا) کان کَمَن قُتِل تَحتَ رايَةِ القَائِمِ.»

آن که به ما ايمان آورد و حديث ما را تصديق کند و منتظر امر (فرج) ما باشد، همچون کسي است که زير پرچم قائم به شهادت رسيده باشد.

(تأویل الآیات الظاهرة- ص ۶۴۰)

شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) مرجع و تکیه گاه بزرگ اهل تشیع و مذهب جعفری را به همگی شما تسلیت عرض می کنم.

     

آقا جان يا صاحب الزمان : سلام

ما مست علوفه ایم مردن بهتر
بی برگ و شکوفه ایم مردن بهتر
از غیبت طولانی مولا پیداست
ما مردم کوفه ایم مردن بهتر

السلام علي: يا صاحب الزمان يا بقية الله ارواحنا له الفداء

آقا جان يا صاحب الزمان :

زبان ما قاصر و ناتوان از بيان خيلي از مطالب است و نمي تواند حقيقت را بيان کند اما آن قدري که فکرم مرا ياري نمايد مي نويسم . سالهايي بودکه زندگي مي کرديم اما دور از تو , نام تو و ياد تو و چقدر دلت را رنجانديم .کارهايي که نبايد مي کرديم کرديم . اما روزي هم خداي تعالي مرا ياري نمود و لطفش را شامل حالم کرد و دستم را گرفت و در دست استاد مهربان و بهتر ازجانم گذاشت و با او بود که تو را شناختم , با نام و عشق و محبت تو آشنا شدم .دوستت داشتم و صدايت زدم يا صاحب الزمان مي گفتم , دستم گرفتي و محبتم را جواب دادي و زيارتت را نصيبم کردي .من نمي دانم که چطور بايد از مهربانيت تشکر کنم اما همين که اين جمله را نوشتم به ذهنم آمد که چرا مي دانم بايد خود رابسازم آدم شوم پاک شوم تا بتوانم يار تو باشم و محبت تورا جبران کنم .

آقا جان سالها از آن موقع که توفيق زيارتتان نصيبم شد مي گذرد , دلم برايتان تنگ شده است و بعضي وقتها آرزوي ديدنتان را مي کنم . اما به خود مي گويم ديدن صورت مبارک حضرت با دل پر از رذيله چه فايده دارد . ديدن و نشناختن چه فايده دارد .بايد خودت را درست کني که اگر حضرت زيارتش را نصيبت کرد بتواني با ايشان حرف بزني و احساست را بيان کني و از خودت خجالت نکشي و شرمنده نباشي .

پدرجان : ولي با اين حالي که پاک نيستم , گناهکار هستم اما دل به شما دارم , دوستتان دارم , قربانتان شوم , آقا جان صدايتان مي زنم ... فرمودند: خداي تعالي شما را براي ما پناهگاه قرار داده من هم به شما پناهنده ام با اينکه فرزند بدي براي شما بوده ام – آقا جان – آن طوري که شما خواستيد نبودم اما پشيمانم و دراين شب و روز از شما تقاضا دارم مرا ببخشيد و دوباره مورد لطف و عنايت خاصه خود قرار دهيد . دستم را بگيريد و قلبم را شفا دهيد .

مولاي من : کاش مي دانستم کجايي تا در آن جا خدمتت مي کردم , نوکريت مي کردم , اما افسوس که نمي دانم کجايي , گاهي با خود اين شعر را زمزمه مي کنم : بيا سوته دلان گرد هم آئيم .

آري بياييد اي شيعيان , اي دوستداران آن حضرت گرد هم آئيم و در فراق مولايمان که جانمان به قربانش باد ناله کنيم , ندبه کنيم بگوئيم « اين السبب المتصل بين الارض و السماء و يا بگوئيم :اين المعز الاولياء و مذل الاعداء , اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء .»

مولاي من

منتظرانت را ديگر تاب و توان و آرام و قرار نيست , دلشان گرفته , سينه اشان تنگ شده و تو را مي خواهند . اشک مي ريزند و ظهورت را مي طلبند . من هم دوست دارم جزء منتظرين واقعي شما باشم . دلم فقط در عشق شما بطپد و به ياد شما باشد . از شما مي خواهم آقاجان دل من را خانه خودتان قرار دهيد و شما درآن حکومت کنيد و من آني باشم که شما دوست داريد .

آقا جان کمکم کنيد , ياريم نمائيد . دستم بگيريد آقا جان يا صاحب الزمان ,سيدي و مولاي ,کمکم کنيد تا بتوانم نام و ياد شما را در همه جا زنده کنم , بتوانم براي ياريتان قدمي بردارم , خودم را هم پاک کنم , ديگران را کمک کنم .

يا صاحب الزمان قلبم را شفا دهيد و براي سير به کمالات روحي و مراحل عاليه انساني شوقم دهيد .

يا بقية الله ادرکنا و لا تهلکنا

با این پست فقط برای شما آرزو می کنم ... باشد که گرفتار این آرزوها شوید ... همین.

ناز و مهربانی در چشمان تو. شعله میكشد. نگاهت را از نگاهم مگیر. دستان تو ایه های محبتند .... جوانم می كنی و جوان می شوم. پس بمان.

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد و اگر این گونه نیست تنهاییت کوتاه باشد.

آرزومندم که این گونه پیش نیاید اما اگر پیش آمد بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی. 

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی از جمله دوستان بد و ناپایدار برخی نادوست و برخی دوستدار که دستکم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد و چون زندگی بدین گونه هست برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی نه کم نه زیاد درست به اندازه تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند که دستکم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد تا که زیادی به خودت مغرور نشوی

و نیز آرزومندم مفید فایده باشی نه خیلی غیر ضروری تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.

همچنین برایت آرزومندم که صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند چون این کار ساده ای است بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند و با صبوری ات برای دیگران نمونه شوی

و امیدوارم اگر جوان هستی خیلی زود رسیده نشوی و اگر رسیده ای به جوان نمائی اصرار ننمائی و اگر پیری تسلیم نا امیدی نشوی چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد.
امیدوارم به کبوتری دانه بدهی و به آواز یک پرنده گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد چرا که به این طریق احساس زیبائی خواهی یافت و رایگان. 

امیدوارم که دانه ای هم به خاک بفشانی و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی در یک درخت چقدر زندگی وجود دارد .
همچنین آرزومندم پول داشته باشی زیرا در عمل به آن نیازمندی و همچنین سالی یکبار پولت را جلوی رویت بگذاری فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری هست !

و در پایان اگر مرد باشی آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته شدی یا پس فردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید و زندگی را از نو آغاز کنی اگر همه اینها که گفتم فراهم شد دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم بجز اینکه بگویم خدا نگهدارت باشد در همه حال.!

امضاء : بلاگر وبلاگ سرزمین آرزوها ... بیابانی تشنه باران. جمعه ۱۰/۰۷/۱۳۸۸
(شاید دیگر ... بگذریم.)