عیدتان مبارک
تصویر اول : عید یعنی"یامقلب القلوب والبصار" یعنی سفره ی هفت سین عید یعنی اسکناسهای سبز لای قرآن یعنی"والشمس والضحیها"عید یعنی صدای توپ پیک شادی دستهای نوچ از نمک پسته هایی که توی مشت پنهان کرده ای عید یعنی بادکنک عروسک شکلات یعنی عکس یادگاری وقتی همه دور هم جمع شده اند عید یعنی زیارت اهل قبور یعنی فاتحه عید یعنی نقل عید یعنی قد کشیدن سبزه ها شکار ۲تاماهی قرمزکوچک ازحوض برای تنگ بلور سرسفره چرخیدن نارنج درکاسه اب موقع سال تحویل
تصویر دوم : عید یعنی بابا می گوید گل نرگس دسته ای هزار تومان شده گوشت کیلویی هشت هزار تومان عید یعنی امسال هم لباس نو نداریم یعنی به جز سیر و سرکه بقیه ی لوازم هفت سین گران است عید یعنی از لای پلکهای نیمه باز بابا را تماشا کردن وقتی پشتش به ماست و شانه هایش اهسته اهسته تکان میخورد یعنی بقال محل دیگر نسیه قبول نمی کند عید یعنی دست سرد مادر که نیمه شب عیدیهایت را از زیر بالشت بر میدارد عید یعنی عرق سرد روی پیشانی بابا و خجالت مادر
تصویر سوم: عید یعنی خانه سالمندان یعنی غربت عید یعنی خاطرات خوب گذشته را هر روز مرور کردن یعنی چشم انتظار ماندن برای کسی که به ملاقات بیاید عید یعنی دیروز یکی از پیرزنها مرد یعنی غروبهای غمگین دیوارهای خاکستری عید یعنی حسرت قصه گفتن برای نوه ای که دلت میخواهد سر بگذارد روی زانوهایت یعنی وحشت خوابیدن و بیدار نشدن عید یعنی دوربینی که هر سال می اید توی اتاقها می چرخد و ادمهای بیرون از خانه سالمندان را یاد عکسهای سیاه و سپید متحرک می اندازد
تصویر چهارم : عید یعنی ادکلن فرانسوی شکلات اصل انگلیسی یعنی خوشحالم که میدانم امسال چه رنگی مد است عید یعنی مبلها را باید عوض کنیم رنگ فرشها با دیوارها ست نیست عید یعنی وفاداری به شعار پولدارم پس هستم یعنی دیدن فامیل چند روز سفر اروپا دو سه روز ویلای شمال عید یعنی چشم و هم چشمی یعنی مدل گونه هایم به صورتم نمی اید یعنی اگر برفها اب نشده باشد میرویم اسکی عید یعنی" welcome dear "ببخشيد فارسي به كلي فراموشم شده ....
تصوير پنجم : عيد يعني پرورشگاه يعني امروز هم منتظرت شدم وتونيامدي يعني مددكارها همربانند اما هيچ كدام جاي تو را نميگيرند عيد يعني دلم ميخواهد دست بكشي روي سرم برايم اسباب بازي بياوري عيديعني من به بچه هايي كه پدر دارند حسودي ميكنم يعني دلم ميخواهد مادري باشد كه وقتي سال نو شدگونه ام را ببوسدعيد يعني من فردا با بيست و چند برادر كوچكم در پرورشگاه كنار هم مي ايستيم و براي مردمي كه با تاسف سر تكان مي دهند يا بغض كرده اند مي خوانيم "ما گلهاي خندانيم ..."
تصوير ششم : عيديعني چيدن هفت سين توي يك اتاقك حلبي بالاي سنگ قبري سرديعني عكسي از من و او كنار هم عيديعني دلتنگي يعني دلم ميخواست اينجا بودهرچندسالهاست كه رفته است عيد يعني هويزه خارك مجنون يعني يك پلاك مشتي خاكستر عيديعني تابوتي پوشيده با پرچم 3رنگ كه روي سپيدي اش براي او نوشته ام"التماس دعا"عيد يعني بو كردن چفيه اي كه جا گذاشت عيديعني تكرار صدايش وقتي گفت"جنگ كه تمام شدبرميگردم"عيديعني برگشتن چند استخوان سپيدكه همه او بود
تصوير هفتم: عيد يعني همان اتفاق تكراري هر سال كه كهنه نمي شود عيد يعني يك شاخه گل چند حبه قند يك استكان چاي يعني"حال شما؟بهتري؟"عيد يعني"حول حالنا الي احسن الحال..."يعني يك رسم ناب بي بدعت فرصت ديدار يعني هرجا كه باشي چه در خانه اي ويلايي ازشمال شهر چه در دخمه اي تاريك درحاشيه اش چه درخانه سالمندان پرورشگاهلحظه مشتركي هست در اولين صفحه تقويم كه تو را با ميليونها ادم ديگر در انتظار امدنش شريك ميكند و انقدر كوتاه است كه نيامده تمام ميشود...
عیدتان مبارک
به نقل از وبلاگ زنده رود

الحمد لله الذي جعل كمال دينه و تمام نعمته بولاية أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام